سالی که نکوست
آخرین بروزرسانی : پنجشنبه، 18 دی 1399
عید نوروز بود. نشسته بودیم دور سفره هفت سین که ایمان گفت : «تا آخر این سال من شهید می شم . »
جملهاش که تمام شد قلبم ریخت اما خندیدم. میخواستم فکر کنم که شوخی میکند. میدانستم که چقدر عاشق شهادت است اما باور اینکه زمانش را هم بداند برایم سخت بود. حرفش را جدی نگرفتم و بحث را عوض کردم.چند ماه بعد وقتی پیکرش به عنوان شهید روی دستها تشییع میشد در دلم حسرت و آه کشیدم. با خودم فکر کردم کاش آن روز حرفش را جدی گرفته بودم و لحظه لحظه بودن با او را قدر میدانستم.
شهدا مرتبط :
شهید ایمان یوسفی