
کبوتران مرزهای سربلند
نویسنده
: سردار احمدعلی گودرزی
واژه ها حقیر است در مقابل عظمت شما، اشک های ما رو به روی تصاویر گلگون شما سرریز می شود و راه را برای کلام می بندد؛ با شما شقایق های روییده در مرزهستم؛ از شما چه باید گفت و چه باید نوشت؟
شما با خدمت به مرزهای خاکی عزت و شرف به مرزهای الهی رسیدید، به جایی که واژهای یافت نمی شود و هرچه هست عشق است، عشق خالق و مخلوق. شما اصلاً برای تحسین برانگیزی قلم های ما پرواز نکردید! شما رفتید تا حرکت را ادمه دهید، هر روز و هر شب، مرزها با دعاها و بیداری شما گره خورده است.
ما ماندهایم و یاد شما؛
آری؛ سراسر این سرزمینِ سرافراز، تمام خاک این وطن، شقایق زار است.
بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد، وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق می زنیم، تازه می فهمیم که عکس های تک تک شما اشاره می کرده است به بهترین فصل حیات. حال ما ماندهایم و حرکت و نام جاوید شما که این روزهای ما را با خون پاکتان مرز به مرز،سرفرازی و امنیت ملت را آفرید.
کبوتران مرزهای سربلند، قهرمانان وطن
رد پای رفتنتان، تا ابد بر شانه های زمانه باقی است و جاده ای فرا روی ما نهاده اید که تکلیف تمام لحظه هایمان را روشن کرده است.
چه زیبا با دست های خداخواهی و باور بی تردیدتان فرش را تا عرش گسترانه اید تا کماکان مرزدار حریم دین و میهن شوید.
هیچ هراسی نیست؛ چراکه خداوند متعال را بالای سرمان داریم.
هراسی نیست؛ چراکه مؤمنان، رستگاران همیشه اند.
نهراسید و اندوهگین مباشید که شما برترید؛ اگر به خداوند ایمان دارید.
قسم به نام سرخ شهادت، راهی که شما به خون گلو پیموده اید، با جان دل تا سربلندی میهن می رویم، باشد به روز وصل سربلند باشیم.
دعا کنید از شما دور نشوم ، من دلم را بر سر مزار شما جا گذاشتم.
هوا بوی سرخی می دهد و واژه ها و زندگی، رنگ نام شما گرفته است.
خونتان که بر خاک ریخت، اندوه رفتنتان، سینه سرخان زمین را زمین گیر کرد. نیستید، اما شهرها، یاد شما را نفس می کشد و نامتان، نشانی جاده های باران را جا به جا، به یادمان می آورد. اقتدار روزهایمان را در شما یافته ایم؛ در رد گام های مقاومتان.
سرفراز ایستاده ایم و پیام بلندتان را با همرزمان زمزمه می کنیم.
شما رفتید تا قله های میهن، با آفتاب سربلندی، به صبح سلام بگویند.
می ستایمتان که شانه های شکوهمندتان، آبروی مرزهاست و اردیبهشت نگاهتان در چشمان هیچ بهاری نمی گنجد.
نگارنده: سردار احمدعلی گودرزی
فرمانده مرزبانی انتظامی جمهوری اسلامی ایران
شما با خدمت به مرزهای خاکی عزت و شرف به مرزهای الهی رسیدید، به جایی که واژهای یافت نمی شود و هرچه هست عشق است، عشق خالق و مخلوق. شما اصلاً برای تحسین برانگیزی قلم های ما پرواز نکردید! شما رفتید تا حرکت را ادمه دهید، هر روز و هر شب، مرزها با دعاها و بیداری شما گره خورده است.
ما ماندهایم و یاد شما؛
آری؛ سراسر این سرزمینِ سرافراز، تمام خاک این وطن، شقایق زار است.
بدا به حال ما، اگر یاد شما را زندگی ما قاب نگیرد، وقتی عکس شما را در ذهن خویش ورق می زنیم، تازه می فهمیم که عکس های تک تک شما اشاره می کرده است به بهترین فصل حیات. حال ما ماندهایم و حرکت و نام جاوید شما که این روزهای ما را با خون پاکتان مرز به مرز،سرفرازی و امنیت ملت را آفرید.
کبوتران مرزهای سربلند، قهرمانان وطن
رد پای رفتنتان، تا ابد بر شانه های زمانه باقی است و جاده ای فرا روی ما نهاده اید که تکلیف تمام لحظه هایمان را روشن کرده است.
چه زیبا با دست های خداخواهی و باور بی تردیدتان فرش را تا عرش گسترانه اید تا کماکان مرزدار حریم دین و میهن شوید.
هیچ هراسی نیست؛ چراکه خداوند متعال را بالای سرمان داریم.
هراسی نیست؛ چراکه مؤمنان، رستگاران همیشه اند.
نهراسید و اندوهگین مباشید که شما برترید؛ اگر به خداوند ایمان دارید.
قسم به نام سرخ شهادت، راهی که شما به خون گلو پیموده اید، با جان دل تا سربلندی میهن می رویم، باشد به روز وصل سربلند باشیم.
دعا کنید از شما دور نشوم ، من دلم را بر سر مزار شما جا گذاشتم.
هوا بوی سرخی می دهد و واژه ها و زندگی، رنگ نام شما گرفته است.
خونتان که بر خاک ریخت، اندوه رفتنتان، سینه سرخان زمین را زمین گیر کرد. نیستید، اما شهرها، یاد شما را نفس می کشد و نامتان، نشانی جاده های باران را جا به جا، به یادمان می آورد. اقتدار روزهایمان را در شما یافته ایم؛ در رد گام های مقاومتان.
سرفراز ایستاده ایم و پیام بلندتان را با همرزمان زمزمه می کنیم.
شما رفتید تا قله های میهن، با آفتاب سربلندی، به صبح سلام بگویند.
می ستایمتان که شانه های شکوهمندتان، آبروی مرزهاست و اردیبهشت نگاهتان در چشمان هیچ بهاری نمی گنجد.
نگارنده: سردار احمدعلی گودرزی
فرمانده مرزبانی انتظامی جمهوری اسلامی ایران