
چیزی عوض نشده
نویسنده
: همسر شهید
حمید عزیزم رفیق زیباترین لحظات زندگیم سلام،
چشم هایم نشانی از خواب نداردمیخواهم با تو حرف بزنم نمیخواهم فکر کنم که رفته ای و دیگر تو را نمیبینم چون هنوز گرمای دستانت را روی صورتم حس میکنم
میخواهم به تو فکر کنم که حتی فکر کردن به تو وجودم را ازلذت شیرینی سرشار میکند
میخواهم چشم بدوزم به تک تک خاطرات قشنگی را که در این هشت سال کنار هم گذراندیم ...
یادم نمیرود روزی مثل قرص ماه بر آسمان شبزده ی دلم تابیدی من لحظه به لحظه ی این هشت سال به بودن در کنار تو بالیدم هنوز هم میبالم چیزی عوض نشده تنها بین من وجسم خاکی تو فاصله افتاده همین، قطعا من وامیرحسین تنها یادگارت بعد از تو لحظات سخت و دشواری برایمان رقم میخورد تو کمکمون کن مثل همیشه و من ایمان دارم در این لحظه های سخت تو کنارمان هستی.
چشم هایم نشانی از خواب نداردمیخواهم با تو حرف بزنم نمیخواهم فکر کنم که رفته ای و دیگر تو را نمیبینم چون هنوز گرمای دستانت را روی صورتم حس میکنم
میخواهم به تو فکر کنم که حتی فکر کردن به تو وجودم را ازلذت شیرینی سرشار میکند
میخواهم چشم بدوزم به تک تک خاطرات قشنگی را که در این هشت سال کنار هم گذراندیم ...
یادم نمیرود روزی مثل قرص ماه بر آسمان شبزده ی دلم تابیدی من لحظه به لحظه ی این هشت سال به بودن در کنار تو بالیدم هنوز هم میبالم چیزی عوض نشده تنها بین من وجسم خاکی تو فاصله افتاده همین، قطعا من وامیرحسین تنها یادگارت بعد از تو لحظات سخت و دشواری برایمان رقم میخورد تو کمکمون کن مثل همیشه و من ایمان دارم در این لحظه های سخت تو کنارمان هستی.
شهدا مرتبط :
شهید حمید فعله گری