
به امید شفاعت
نویسنده
: برادر شهید
ازشهیداسدالله خزایی گفتن بهغایت سخت است.
دستهایم جان ندارند و قلم میلرزد... باورش سخت است عزیزی از بین ما پرکشیدکه هر ثانیهاش خمیر جانمان را میگدازد.
چرا که درکنارش بودن امیدبخش بود و مصاحبت با او حس و حالمان را دگرگون میساخت.
هرگاه به مشکلی برمیخوردم و نیاز به رفیق دلی داشتم تا دستم را بگیرد این اسد بود که به ذهنم میآمد.
کاش میتوانستم بیپرده بگویم از جوانمردیهایش... اما دریغا که میدانم خودش راضی نیست.
بغض غریبی گلویم را گرفته است ونای نوشتن ندارم. شهید اسدالله را چه نیازی است به انشای من.
هرکس که حتی دقایقی را درمحضرایشان بوده و منش و مرامش را دیده باشد نیک میداند که من چه میگویم.
قلمت بشکند ای تاریخ اگر ابرمردان تکرار نشدنی چون اسدالله خزایی را به دست فراموشی بسپاری و چهبسا نیک میدانم که نام تو ای شهید تا ابد بر تارک تاریخ نگین سبزی خواهد درخشید.
به امید آنکه شفیع ما درآخرت باشی.
دستهایم جان ندارند و قلم میلرزد... باورش سخت است عزیزی از بین ما پرکشیدکه هر ثانیهاش خمیر جانمان را میگدازد.
چرا که درکنارش بودن امیدبخش بود و مصاحبت با او حس و حالمان را دگرگون میساخت.
هرگاه به مشکلی برمیخوردم و نیاز به رفیق دلی داشتم تا دستم را بگیرد این اسد بود که به ذهنم میآمد.
کاش میتوانستم بیپرده بگویم از جوانمردیهایش... اما دریغا که میدانم خودش راضی نیست.
بغض غریبی گلویم را گرفته است ونای نوشتن ندارم. شهید اسدالله را چه نیازی است به انشای من.
هرکس که حتی دقایقی را درمحضرایشان بوده و منش و مرامش را دیده باشد نیک میداند که من چه میگویم.
قلمت بشکند ای تاریخ اگر ابرمردان تکرار نشدنی چون اسدالله خزایی را به دست فراموشی بسپاری و چهبسا نیک میدانم که نام تو ای شهید تا ابد بر تارک تاریخ نگین سبزی خواهد درخشید.
به امید آنکه شفیع ما درآخرت باشی.
شهدا مرتبط :
شهید اسدالله خزایی