فرزندم پیر نشد اما عاقبت به خیر شد

فرزندم پیر نشد اما عاقبت به خیر شد

آخرین بروزرسانی : سه شنبه، 02 خرداد 1402 ساعت 18:40

از پس کوچه های سبز شهر صدای جان سوز مادری دل سوخته به گوش می رسد. مادر در گریه های خود چشمانش را می بندد و تمام روزهای کودکی و نوجوانی و جوانی فرزند رشیدش را از جلوی دیدگان می گذراند...

او می بیند روزی را که پس از ماه ها انتظار و ساعت ها کشیدن درد جانگیر فرزندش را پیچیده در پارچه ایی سفید در آغوشش می گذارند و او عاشقانه فرزند را به آغوش کشیده و از جان و دل او را می بوید  تا دردش آرام گیرد. او می بیند روزی را که با دلی خوش و لبی خندان فرزندش را آماده کرده تا در مسیر علم و دانش قدم بردارد.

او تمام روز های نوجوانی و جوانی فرزند را به امید فردایی روشن و پوشاندن رخت  دامادی بر قامت رعنای او می بیند.

هر زمان فرزندش را می دید از ته دل برایش آرزوی سلامتی می کرد و می گفت: الهی پیر بشی مادر ، الهی عاقبت به خیر بشی مادر . اما او در آن زمان نمی دانست که دست اجل نمی گذارد او پیری فرزندش را ببیند ، او نمی دانست که انسان های قصی القلب و شرور و از خدا بی خبر در یک روز بهاری جان فرزندش را می ستانند.

او یک مادر است و از جان و دل فرزندش را پرورش داده ، حالا با شنیدن خبر شهادت ، تمام استخوان هایش به یکباره می شکند و فرو می ریزد . او که هر روز به امید دیدار فرزندش چشم باز کرده و آسمان را می بیند، حال باید انتظار بکشد و برای آخرین دیدار آماده شود.

او به یاد می آورد روزی را که فرزندش را در پارچه سفیدی به آغوشش دادند و او عاشقانه فرزند نوزادش را در بغل گرفت تا از دردهایش کاسته شود و حالا فرزند رشیدش را پیچیده در کفن سفید به او می دهند تا عاشقانه به آغوش بکشد و برای آخرین بار او را ببوید و با چهره زیبای جگر گوشه اش وداع کند.

اما این بار دردی و آتشی جانسوز تا روز دیدار در قیامت به جان مادر خواهد نشست . با همه این غم ها و رنج ها مادر به خود آمده و می گوید: دلبند من از فرزند زهرا (س) که عزیز تر نیست ، پس دست بر زانو نهاده و با یک یا علی (ع)بلند می شود و گرد غم را می تکاند و کمرش را راست می کند و استوار و محکم به استقبال فرزندش می رود و از دور دستش را بالا برده کنار پیشانی اش قرار داده و سلام می دهد و با افتخارشهیدش را تا خانه ابدیش همراهی می کند.

مادر شهید رو به مردم می گوید : فرزندم پیر نشد اما عاقبت به خیر شد. او می گوید : مرگ حق است و مرگی زیباتر و با افتخار تر از شهادت نیست ، فرزندم شهادتت مبارک.

من یک مادرم با تمام لحظه های مادران شهدا می گریم و می سوزم .

وقتی خبر شهادت فرزندی از فرزندان وطنم را می شنوم در دل می گویم: کاش مادر نداشته باشد که جگرش بسوزد ، امام وقتی این صلابت و استواری مادران شهدا را می بینم از گفته خود پشیمان می شوم.

دشمن بداند وطن من بسیار دارد از این شیر زنان که فاطمه وار فرزندشان را تربیت کرده اند و زینب وار صبوری می کنند.

تقدیم به تمامی مادران شهدا و 5 شهید مرزبان

 

به قلم : سرهنگ طلوع قهرمانی، آموزش همگانی معاونت فرهنگی  اجتماعی استان بوشهر

دیدگاه های شما :


کدامنیتی